تصویر یک خواهر (احتمالاً بسیجی)
، پریروز گوشه دانشکدمون، یه نفر رو صندلی نشسته بود، لباساش دکمه زیاد میخورد ولی، همه رو تک تکشون رو بسته بود، بدنش خیلی درشت و هیکلی، ولی از جنس و گروه دختران، یه نفر به اسم نجمه آرپی جی، جزو ارکان گروه خواهران،تا که نزدیک نمیرفتی نمیشد، بگی این دختره یا جنس نره، ولی بعد از اینکه نزدیک میشدی، تو دلت میگفتی حتما پسره، نه هنوز، باید هنوز جلو بری، اگه دقتت رو بالا ببری، متوجه میشی اشتباهتو،، دیگه اونجاست که میگی چه دختری، دوتا ابرو داره عین مزرعه، که دوتا پلکاشو سنگین میکنه، با یه جفت آبروی بالای چشاش، گندم کشور رو تامین میکنه، ابروهاش عین یه جنگل میمونه، عین یک بیشه ساکت و قشنگ، اگه توش بگردی پیدا میکنی، آهو و قورباغه و خرس و پلنگ،
میشه با پهنای باند ابروهاش، صدو هفتاد گیگ رو دانلود بکنی، اگه گنده لاتی نکنه ، ربروش وایسی و قد قد بکنی، باید از ابروها ردّ بشیم بریم، گذر از ابرو یه ذره مشکله، چونکه پرپشته نمیشه ردّ بشی،، اگه خواستی از میونشون بری، نقشه راه رو باید بلد باشی، باید از ابروها ردّ بشیم بریم، به جاییی که بهش میگن سیبیل، اون مکانی که یه کم مقدسه، یه نفر مواظب با دست بیل، توی دانشکده از صبح تاا غروب، میشینه هی سیبیلاشو تابع میده، صبح به صبح وقتی که از خواب پاا میشه، با یه آب پاش سیبیلاشو آب میده، میشینه یکسره تو کتابخونه، دو سه خط راجع به عرفان میخونه، وسطش برای تجدید قوا، وطن امروز و کیهان میخونه، نمیخوام قصه رو خیلی کش بدم، بند بعدی رو میگم ختم کلام نمیگم بعد سیبیل چهها دیدم، به خدا گفتنش هم سخته برام، به نظر تاا اینجا بس کافیه، نگین شاعر کم آورده قافیه،توی این وضعیت بگیر بگیر، همینهاشم غلط اضافیه
/////////////////////////////////////////////////////////
مال کجاس چیه؟
ReplyDelete