Thursday 18 March 2010

سال 1388 اوج نگراني هاي هاشمي - سید حسین مرعشی

این آخرین پست وبلاگ حسین مرعشی بوده که ظاهراً بعد از دستگیری ایشون وبلاگ هم از دسترس خارج می‌شه .

سال 1388 اوج نگراني هاي هاشمي - سید حسین مرعشی

هاشمي رفسنجاني ازجمله شخصيت هائي است كه از آغاز جواني ويا به عبارت صحيح تر نوجواني با تكيه بر استعداد هاي دروني وآرمان گرائي فردي وهم به لحاظ سعادت برخورداري از تعاليم راد مردبزرگ تاريخ معاصرايران حضرت امام خميني (ره) ، زندگي به معني واقعي پربار وهدفمندي را پي ريزي وتوانست درتمامي سالهاي عمر خود وحتي اكنون كه دهه هفتادسالگي را تجربه ميكند ، موقعيت خود را دركانون تحولات سياسي واجتماعي كشور ، به عنوان يك عنصر دست اول ، نقش آفرين وتاثيرگذار تثبيت نمايد.

نظر به آگاهي عمومي همگان درمورد نقش هاشمي رفسنجاني در دوران مبارزه وپيروزي واستقرار نظام وبراي جلوگيري ازاطاله كلام از پرداختن به آنها ميگذرم وخيلي سريع وارد مسائل جاري مي شوم.

برداشت عمومي اين است كه تبليغات گسترده عليه جناب آقاي هاشمي رفسنجاني يا بستگان ايشان درسال 1388 ، اين سال را به سال نگراني هاي هاشمي تبديل كرده است ، حال آنكه برخلاف اين برداشت روح بلندهاشمي مانع از اين بوده وهست كه اينگونه مسائل ومشكلات پيش پا افتاده او را مضطرب ونگران كند.

بنظرمن هاشمي فرزندي مهم تر وعزيزتر از فرزندان خود دارد كه درسال 1388، آينده اين فرزند معنوي او را نگران ودل واپس كرده بود .

واقعيت اين است كه هاشمي دراين سالها واين ايام همانند ديگر سياستمداران ايران ومسئولان نظام جمهوري اسلامي ، نگران فرزند معنوي خود يعني «جمهوري اسلامي ايران » است.

او در اوج علاقه ودلبندي به جمهوري اسلامي وآينده ايران ونيز بدليل داشتن اطلاعات كافي وازآنجاكه اهل دقت ومطالعه وتفكردر موضوعات مختلف است ، به خوبي درك كرده وميكندكه برسراين جوان برومند وعزيز چه آمده است. اومي داند كه بي تدبيري ها چه برسر اوضاع اقتصادي واجتماعي كشورآورده است،

او به خوبي واقف است كه شكسته شدن حرمت ها ، نظام را دچار چه خساراتي ميكند، او با توجه وجود حس ميكندكه تندروي ها وافراط ها وچنگ دندان نشان دادن پاره اي از نهادهاي حاكميت چه برسر اعتماد عمومي آورده است .

اونمي تواند بنشيند ونظاره گر باشد كه باسندچشم انداز بيست ساله كشور كه تحقق آن از آرزوهاي ديرينه همه كارشناسان واهل فن كشور است چه آمده است؟ او سالها رنج برده تا سند توسعه ايران را كه با سرنوشت آينده جمهوري اسلامي گره خورده است را دردستور كارنظام قراردهد ، او دهها انگ وتهمت را بجان خريده است تا ايران را از دايره تنگ وبسته توزيع فقر برهاند، او همت خود را صرف كرده تا ايران را متناسب با شان تاريخي خودبسازد وبه دينا معرفي كند تا شايد درسايه آن ، مردم طعم شيرين رفاه وسربلندي را بچشند، و او وديگردلسوزان كشور دراين سال ها نظاره گر بودند كه دقيقاً درشرايطي كه همه نهادها و بخصوص نهاد مهم وتاثيرگذاري چون رهبري به يك جمع بندي واحدي براي توسعه ايران رسيده واسناد بالا دستي كه توسعه را حمايت ميكند، پس از بحث هاي كارشناسي ودلسوزانه درمجمع تشخيص به تاييد رهبري رسيده و به قواي سه گانه ابلاغ شده است ، به يك باره گروهي پا به عرصه سياست ومديريت ايران مظلوم گذاشته اند كه هيچكدام از آرمان هاي واقعي انقلاب ونظام دغدغه واقعي آنها نيست ، آري آنها همه چيز را براي خود ميخواهند وهمه چيز را براي خود هزينه ميكنند.

او مي بيندومي فهمد كه چگونه همه سرمايه هاي بزرگ وملي نظيرنهاد رهبري براي مسائل بي اهميت وافراد بي ارزش هزينه مي شود.

به نظرمن سال 1388 براي هاشمي وبراي همه دلسوزان واقعي كشور ومردم ونظام سال اوج نگراني بود.سالي كه مي توانست با تدابير مناسب تر ، سال استحكام وحدت جامعه وسال پيشرفت وتوسعه باشد ، آن چنان دچار فتنه و اختلاف خانمان سوز شدكه قابل وصف نيست.

انشاء الله كه با لطف خداوند ملت ايران بتواندخاطرات تلخ سال 1388 را از حافظه خود پاك وانشاء الله كه تلخي هاي سال 1388 تجربه اي براي اصلاح امور جامعه باشد.

Date: 88/12/26

پیام نوروزی میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به مناسبت سال صبر و استقامت

پیام نوروزی میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به مناسبت سال صبر و استقامت

پیام نوروزی میر

سبز

بسم الله الرحمن الرحیم

فرا رسیدن موسم سبز بهاری و عید ملی نوروز را به همه ملت تبریک می‌گویم. جا دارد به ویژه از خانواده شهدا و رزمندگانی که برای استقلال کشور دفاع کردند و از خانواده جانبازان و همه کسانی که آسیب دیدند، یاد کنم و شهدا و آسیب‌دیدگان سال ۸۸، چون این قافله به هم پیوسته است و سرنوشت این شهدا را در طول تاریخ کشور به هم پیوسته می‌دانم. اگر امروز ایرانی سرافراز و ملتی آزاد داریم ناشی از این فداکاری‌ها و رنج‌ها است. جا دارد به اقشار، اقوام، قومیت‌ها، فرهنگ‌ها و جناح‌ها و همه ملت تبریک عرض کنم به ویژه جا دارد امسال از ایرانیان خارج از کشور نیز یاد کنم. ملت ما به هم پیوسته هستند و این از برکات جنبش سبز است. دامنه این جنبش آنچنان فرا رفته است که در آن سوی دنیا مردم خود را وابسته به هویت عمیق ایرانی، اسلامی، ایرانی می‌دانند و برای انقلاب و عظمت و پیشرفت کشور زحمت می‌کشند و سعی می‌کنند در سرنوشت کشور و میهن خود مشارکت داشته باشند به ویژه جوانان داخل و خارج از کشور، گروهی که بیشترین قربانی‌ها و خسارت را دادند. تا جایی که من اطلاع دارم نسل سوم و چهارم ایرانیان خارج از کشور درست مثل جوانان داخل ایران، در حال فعالیت هستند و در این فرصت سال جدید را به همه آنان تبریک می‌گویم. خانواده‌های آسیب‌دیدگان و شهدا در این باره نقش والایی داشته‌اند و جا دارد ملت عزیز ما در سال جدید، به ویژه در روزهای اول سال یار این خانواده‌ها باشند و به طور مناسب، در دیدارها امکان دلگرمی آنان را فراهم آورند. سالی که گذشت برای ملت ما سال ویژه‌ای بود. ملت عزیز ما شاهد شور و هیجان وسیعی به خاطر انتخابات بودند و آنچه زیبا بود محبت مردم به یکدیگر و صفوف متحد مردم از همه جناح‌ها بود که دراین سال شاهد بودیم. این انتخابات می‌توانست به یک جشنواره بزرگ برای ملت تبدیل و سرآغاز حرکت جدید در تاریخ کشور شود. این حرکت منجر به حضور گسترده مردم در پای صندوق‌های رأی شد و شما به طور وسیع و بی‌سابقه در این انتخابات شرکت کردید و عزم خود را برای تغییر، دگرگونی و استقلال کشور و حاکمیت عدالت و آزادی نشان دادید. اما پاسخی که به این حضور داده شد متأسفانه منجر به این شد که در فاصله کوتاهی پس از انتخابات مردم با شعار «رأی من کجاست» و یا «رأی من را پس بده» به خیابان‌ها آمدند. ریشه این مسئله از روز ۲۲‌خرداد شروع شد. هنوز ساعت ۵ نشده بود که یکی از ستادهای مهم انتخاباتی بنده مورد حمله قرار گرفت و ساعت ۸ شب ستاد مرکزی انتخابات اینجانب نیز مورد حمله قرار گرفت و تا فردا صبح چند بار تیتر روزنامه کلمه سبز با حضور نیروهای امنیتی عوض شد. وضعیتی که پیش آمد یک ذهنیت را برای مردم در مورد عدم مدیریت صحیح و اسلامی انتخابات شکل داد که ریشه بسیاری از اتفاقات در کشور شد. دنباله موضوع، پاسخی بود که به اعتراضات داده شد که این پاسخ در خور عظمت، آزادگی و سرافرازی ملت ما نبود. جنایات کهریزک، مسئله خوابگاه‌های دانشجویی، کشتار ۳۰ خرداد و حتی ۲۵ خرداد و حوادث بعدی از جمله روز عاشورا، مورد انتظار مردم کشور ما نبود. اگر مسئله سیاسی بود باید به شیوه سیاسی حل می‌شد و مردم باید اقناع می‌شدند و به مردم توضیح می‌دادند. اما اینگونه نشد و پاسخ‌ها درخورشان نبود. یکی از به یادماندنی‌ترین روزهای این جریانات، روز ۲۵ خرداد بود که ملت به صورت گسترده در این روز حضور پیدا کردند و آن را به روز تعیین‌کننده‌ای در تاریخ کشور تبدیل کردند. آن روز همواره شهادت خواهد داد که روحیه مردم در روزهای پس از انتخابات چگونه بود. مردم به صورت مسالمت‌آمیز در حالی که شعارهای ملی و اسلامی می‌دادند و بدون ایجاد هیچ‌گونه تنش، رأی و نظر خود را اعلام کردند و ما انتظار داشتیم پاسخی درخور این روحیه لطیف ملت داده شود اما اتفاقات بعدی آن را نشان نداد و ما شاهد برخوردهایی از نوع دیگر بودیم که مسئله را دشوار کرد. در ۲۲ خرداد مردم می‌خواستند با شرکت در انتخابات آزاد در سرنوشت خود سهیم باشند و آینده را خود شکل بدهند اما اتفاقاتی که بعداً افتاد منجر به بیداری در میان ملت ما شد. ملت اشکالات و انحرافاتی را کشف کردند و مطالبات جدیدی با طیفی وسیع شکل گرفت. این روند از خواسته‌هایی مثل رأی و تعیین تکلیف انتخابات آغاز و به مطالبات دیگر رسید. آنچه جنبش عظیم سبز با تعاملی که بین افراد شکل داد نتیجه‌گیری کرد که همه مطالبات در تحقق اهداف قانون اساسی و آن هم بدون تنازل باید تجلی یابد و این امر تبدیل به شعار گسترده‌ای شد که اکثریت هم آن را قبول کردند. حقیقت این است که این شعار اهمیت فوق‌العاده‌ای برای سرنوشت کشور ما دارد. قانون اساسی یک میثاق ملی است. بدون آن ما وحدت نداریم بلکه هرج و مرج داریم و دورنمای تاریکی داریم. قانون اساسی مجموعه‌ای به هم پیوسته است و باطل کردن بخشی از آن یا تضعیف آن سایر بخش‌ها به مثابه بی‌معنا ساختن آن است. قانون اساسی را باید یکپارچه دید. زمانی که قانون اساسی تدوین شد، حتی آن کسانی که آن عناصر را تدوین می‌کردند برای آن که انسجام قانون آسیب نبیند، مقدمه‌ای برای آن تهیه کردند که اهمیت آن هم زیاد است. در تمام اینها اصول به یک مجموعه از ارزش‌ها، خواست‌ها و مطالباتی یکپارچه تأکید می‌شود که نمی‌توانند از هم جدایی بگیرند. اکنون هم مردم که مشکلات اجرایی، سیاسی و انتخاباتی و .. را دیدند راه حل را در این می‌بینند که راه گشودن به آینده درخشان برای ملت بازگشت به قانون اساسی آن هم بدون دخالت دادن سلایق سیاسی است. اگر اصلی از قانون اساسی ایراد هم دارد باز هم راه اصلاح آن معلوم است و باید با نظر مردم و مطابق سازوکارهای موجود در قانون اساسی اصلاح شود. اینگونه نیست ما بتوانیم حق داشتن رسانه‌های آزاد و یا آزادی‌های مطرح در قانون اساسی، یا انتخابات آزاد، غیرگزینشی و رقابتی، عدم تجسس بر احوال مردم و وارسی نامه‌های مردم را بنا به مصلحت خود و برخلاف قانون اساسی در کشور جاری کنیم و فکر کنیم می‌توانیم یک نظام منظم داشته باشیم و مشکلات را حل نماییم. سال ۸۹ با مسائل و مشکلاتی روبرو هستیم. بخشی از آن به شکل‌گیری این مطالبات بازمی‌گردد که مطالبات به حقی است و راه عظمت ملت، رستگاری تمامی جناح‌ها و مسیر پیشرفت ملت است و این مطالبات ادامه خواهد یافت و سال جدید سال استقامت بر این مطالبات به حق و قانونی است و ما حق عقب کشیدن و عقب‌گرد در ارتباط با این مطالبات را نداریم و آن را خیانت به ملت و اسلام، خون شهدا می‌دانیم. ما این قانون اساسی را در میان امواج خون شهدا به دست آوردیم و نمی‌توانیم آن را راحت از دست بدهیم و همه باید به آن بازگردند. در کنار این مسئله، مشکلات دیگری نیز وجود دارد که قبلاً هم بود و امسال تشدید می‌شود که امیدوارم اینگونه نشود. دورنمای اقتصادی کشور دورنمای روشنی نیست و من از این مسئله خشنود نیستم. دوست می‌داشتم که علی‌رغم تمام مسائل و مشکلات یک کارآمدی را در نظام اجرایی برای حل مشکلات می‌دیدم ولی آن را نمی‌بینم. پیش‌بینی رشد اقتصادی در سال ۸۹، رشد بسیار کمی است معنای این روند در کنار کاهش سرمایه‌گذاری، به معنای بیکاری و فقر وسیع است و انبوه قشرهای مستضعف و لاغر شدن طبقات میانی که پیش روی ما است. از طرف دیگر به دلیل نبود سیاست‌های روشن، ماجراجویی و بی‌تدبیری وضعیت پیرامونی ما، وضعیت خوبی نیست و یک وضعیت تهدیدکننده علیه ما شکل گرفته است. ما بدترین حالت را در سیاست خارجی و روابط بین‌الملل داریم و به نظر می‌رسد سایر تحریم‌ها و فشارهای بیشتری را شاهد باشیم. در این شرایط جا دارد جنبش سبز اول فکر کند که دامنه امواج خود را به همه اقشار، قومیت‌ها و استان‌ها بکشاند و در عین حال اصل‌ جاودان تکافل اجتماعی–اسلامی را زنده کند. به مردم، همسایگان و محلات باید با تولید کار، اشتغال و کمک رسیدگی کنیم و انواع راه‌های دیگری که در این ارتباط پیش روی مردم قرار دارد. زندگی‌ها را ساده‌تر کنیم و با کم کردن تشریفات بیشتر به فکر مردم باشیم و بتوانیم مقدار زیادی از مشکلاتی که تصور می‌شود مردم با آن روبرو می‌شوند را کم کنیم. رسیدگی به خانواده شهدا و آسیب‌دیدگان و رفت و آمد با آنها، یقیناً هم موجب رضایت حضرت حق خواهد بود و هم باعث می‌شود نور امیدی بتابد. من اعتقاد دارم راه عظمت ملت ما از این مسیر می‌گذرد و یقیناً ملت امیدوار است که این راه را برود و چاره‌ای نداریم تا این راه را برویم و انشاء‌الله خداوند ما را به نتیجه قطعی خواهد رساند چرا که ملت خواسته غیرعادی ندارد. یک انتخابات درستی که گزینشی نباشد که عده‌ای درجه دو انتخاب کنند و عده‌ای از روی انتخاب آنها، انتخاب کنند درخور شأن ملت ایران نیست. ملت ایران، ملتی بزرگ، پیشرفته و متمدن است و درست نیست مثل یک ملت غیرمتمدن و نادان با آن برخورد شود و برای او تعیین تکلیف کنند. اجازه دهید افکار و اندیشه‌های ملت و اراده ملی آنان حضور تجلی یابد و یقیناً اسلامی خواهد بود و نتایجی خواهد داشت و ایران پیشرفته و آباد توأم با عدالت و آزادی را برای ما به ارمغان می‌آورد.نباید بترسیم، باید از پشت کردن به خواسته‌های ملت هراس داشته باشیم . این سخنان را با یک دعا از حضرت امام(ره) پایان می‌برم که مناسبتی با وضعیت کنونی ما هم دارد. حضرت امام(ره): بارالها، تو خود شهدای ما را در جوار رحمت خود جای گزین. و معلولان ما را شفا و مقتولان و اسیرانمان را به دامان خانواده‌هایشان بازگردان و به همه ما صبر و توفیق عنایت فرما

پیام نوروزی بانوی سبز

بسم الله الرحمن الرحیم

این ایام نوروز باستانی کهن و همیشه جاودان را به هموطنان عزیزمان در ایران و هر گوشه ای از جهان که هستند تبریک عرض می کنم . یا مقلب القلوب و الابصار ، یا مدبراللیل و النهار ، یا محول الحول والاحوال ، حول حالنا الی احسن الحال.

چقدر عجیب است که این مراسم باستانی با چنین روایت زیبای اسلامی عجین شده و نه تنها با روایت زیبای اسلامی ، بلکه با امروز ما در جامعه ی مدرنی که وجود داریم و در این ایام سبزی که جنبش سبز در واقع بر آن مهر و امضای زیبایی های خودش را زده . حول حالنا الی احسن الحال در واقع همان خواست جنبش سبز است. جنبش سبز خواهان تحول وضعیت خود است ، وضعیت ملت خودش . و چه تقارن زیبایی است تحول در هر زمینه ای . جنبش سبز که جنبش برانداز نیست . جنبش تحول خواه است، تحول از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب . ولی اجازه بدهید که از حافظ مدد بگیرم و از اعتمادی که به او داریم در همه ی ایام زندگی مان خط مشی بگیریم یا صحبتی : عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت

این چهارده روایت که در واقع حافظ خود درباره ی خودش گفته و آن را با عشق توأم کرده حکایت از این دارد که خیلی می توان به آن اعتماد کرد. فال نیست به فال اعتقاد ندارم چون قرآن کریم هم می فرماید : طائرکم معکم ، خودتان هر چه باشید همان ، گردن کسی نباید چیزی انداخت. بلکه تأسی می گیریم به او : رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر میزند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند

غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

حافظ عزیز مورد اعتماد همه ی ما در شب های چله ، در روزهای عید ، در موقعی که غم و اندوهی داریم ، در موقعی که خوشحال و شاد هستیم ، ” عشق را به فریادمان می رساند” . دلمان می خواهد در این ایام همدیگر را دوست داشته باشیم . قبلا هم گفتیم که جنبش سبز را همه دوست داریم با هیچ کس دشمن نیست ، فقط یک مطالبات و آرمان هایی دارد . در این آغاز سال می خواهیم که آزادی به سرزمین مان بازگردد ، این تحول حال است . می خواهیم قانون مداری که می توان گفت دویست سیصد سال است که انسان ها به شکل مدرن برای آن تلاش کرده اند مجددا بر سرزمین ما حاکم شود. تقلبات و شائبه ها کنار رود ، تبعیض در هر شکلی که هست چه تبعیض برای مسائل مادی ، طبقاتی ، اقتصادی ، فرهنگی و تبعیض در مورد مسائل زنان برطرف بشود. آزادی های شخصی و فردی احترام گذاشته شود ، این به معنای این نیست که به جمع و خواسته های جمع احترام نمی گذاریم ولی فرد هم حق دارد و معمولا حکومت های رسمی ایدئولوژیک به فرد حق نمی دهند که برای خود نظر و سلیقه داشته باشد اما جنبش سبز این را می خواهد . مردم ما در جنبش سبز سازنده ی آن هستند ، جنبش سبز یک کتابخانه نیست که چند کتاب در آن گذاشته باشند .در واقع جنبش سبز همان مردم و آرمان هایش هستند . ما همه با هم هستیم ، ما بی شماریم . مردم ما با همه ی تنوعی که کشور ما دارد ، کشور ما یکی از پیچیده ترین موقعیت های ژئوپولتیک و نژادی و زبانی را دارد ، ولی خدا را شکر قرآن کریم می فرماید :که احترام بگذاریم به این قضیه ، شعوب و قبایل اگر باشید همدیگر را بشناسید . رنگ و زبان ، الوان و السنتکم این ها از آیه الهی است . نشانی از خداوندی است . این تنوع و تکثر بسیار زیباست . جنبش سبز مجموعه ای از جنبش های زیر مجموعه ی خودش است ، جنبش کارگران ، جنبش معلمان ، جنبش زنان و جنبش های دیگر . و هم چنین مجموعه ای از گروه های مرجع است مثل گروه هنرمندان ، گروه ورزشکاران ، گروه هایی دیگری مثل طرفداران حقوق بشر که البته همه مان هستیم و در این طرف داری همه به نوعی هم پای هم هستیم ، و گروه های مرجع دیگر. جنبش سبز در واقع حکایت یک نورافشانی است ، نورافشانی مردم که نور وجودشان به یک منشور می تابد و تنوع رنگارنگ و قوس و قزحی زیبا در پرده ی تابلو الهی در سطح جامعه ایجاد می کند . جنبش سبز یک جنبش تحول خواه و آزادی خواه است و پیش به سوی آرمان های بلند اسلامی . جنبش سبز جنبش لطیفی است. جنبش خشن نیست ، نمی خواهیم بگوییم ” نرود میخ آهنین در سنگ ” آن را می دانیم که یک ضرب المثل است ولی ما در دنیای مدرن می خواهیم بر همه ی این ها پیشی بگیریم و حرف تازه ای بزنیم و هیچ سنگی را فکر نمی کنیم وجود دارد که راجع به آن میخ آهنین به کار ببریم و امیدواریم همه مان با هم با نرمش پیش رویم و کل ملت ما ، نظام و مردم ما موفق باشند در آن آرمان های بلند. اما نمی توانم راجع به زنان حرف نزنم . بر تارک آرمان های زنان آزادی ها و رفع تبعیض می درخشد ، این آرمان زنان ایران فقط نیست ، آرمان تمام زنان جهان است منتها برخی از نقاط جهان موفق تر از ما بوده اند در رفع تبعیض ولی ما موفق نبودیم، واقعیت این است . من همیشه حرفم این بوده که انقلاب اسلامی یک پروژه ی ناتمام بود . و امیدوار بودیم که در جمهوری اسلامی آرمان های بلند انقلاب اسلامی و آرمان های بلند حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب در جمهوری اسلامی تحقق پیدا کند ، چون به نحو خاصی انقلاب ما با یک سرعت خاصی موفق شد و ادامه ی آرمان هایش را منتظر بودیم در جمهوری اسلامی انجام بگیرد که آزادی ها بود ، قانون خواهی بود ، مساوات بود ، رفاه مردم بود ، رفع تبعیض های طبقاتی بود و نظایر آنها، ولی نشده . جنبش سبز می خواهد همان ها را دوباره پیگیری کند از جمله مسئله زنان را . زنان ما در شرایط فعلی از تبعیض های زیادی رنج می برند، مثل تبعیض های حقوقی ، تبعیض های فرهنگی ، تبعیض های قانونی و نظایر آنها. بعضی ها خیال می کنند تا بحث رفع تبعیض پیش می آید و مساوات طلبی ، نقش ها فراموش می شوند و یک جامعه ی خشنی که همه مثل هم می خواهند استالینی عمل کنند ، سرها بریده شود همه اندازه همدیگر شوند و مثل هم . نه این حرف نیست اصلا ، جنبش سبز نقش ها را می شناسد . حتی نه تنها جنبش سبز بلکه تمام فعالیت های رفع تبعیض در سطح جهان نقش ها را می داند و می شناسد . این طور نیست که لطافت ، مادرانگی ، عشق آفرینی ، ایجاد شور و هیجان ، تداوم حیات بشری ، در جنبش سبز فراموش بشود در رفع تبعیض . رفع تبعیض در واقع همان ادبیات دینی ما را می خواهد به یک شکلی در مورد زنان بکار ببرد . ریحانه است ، نه قهرمانه . یعنی لطافت و درخشندگی دارد اما قهرمانانه نباید با آن رفتار کرد . قهرمان البته در اینجا به معنای ادبیات فارسی مان نیست بلکه یعنی با قهر و خشونت . وقتی تبعیض هست در واقع آن ریحانه اسیر قهرمانه شده است یعنی آن قهرها و شدت هایی که فرهنگ یا یک نظامی ممکن است بر او وارد کند . ما در واقع به طور جدی این قضیه را در کنار تمام آرمان های جنبش سبز پیگیری می کنیم که رفع تبعیض و اعطای آزادی ها به زنان و آن را از قیمومیت درآوردن ( چه قیمومیت قانون باشد چه قیمومیت های دیگر ) خارج کند و زن واقعا در شأن و منزلتی که همه ی فرهنگ های بدیع و ارزشمند جهان برای آن قائل اند ، و از جمله اسلام عزیز خودمان بر آن قائل است ما به آن شأن و منزلت برسانیم هم در قلمرو فرهنگ هم در قلمرو قانون . در نهایت تبریک می گویم به همه ی انسان های بزرگی که با هزینه های سنگینی که پرداختند این انقلاب کبیر را حفظ کردند ، جنگ تحمیلی را به پیروزی رساندند و جنبش سبز را سرفراز کردند در تمام جهان ، به خانواده های زندانیان ، به خانواده های شهدا در تمام قلمرو تاریخ ایران به ویژه این سی ساله اخیر تبریک عرض می کنم . امیدوارم زندانیان آزاد شوند و بر سر سفره های هفت سین در کنار خانواده های خود بنشینند و به ترجیع بند سبز جنبش سبز که پر از سین های پر شکوه است ، علاوه بر سین های هفت سین ، سین سرفرازی ، سین سعادت ، سین سلامت و سین های خوب دیگر را به عنوان یک زنجیره ی ابدی سبزی های جنبش سبز در کنار خانواده هایشان بر سر سفره ی هفت سین داشته باشند. و ما بی شماریم ، ما با هم هستیم، ما ایستاده ایم. جنبش سبز هزینه ی سنگینی پرداخت کرده و پای آرمان های خود ایستاده است . منتها این آرمان ها را ما می خواهیم ، مطالبات ما باید تحقق پیدا کند .هر کس این کار کرد فرقی نمی کند ، مهم این است با سرفرازی این آرمان ها که آرمان های خود انقلاب کبیر اسلامی هم هست تحقق پیدا کند و می دانم که حتما چنین خواهد شد و امیدواریم که همه خوشبخت و سعادتمند باشیم


Saturday 13 March 2010

تمرکز بر شعار "مرگ بر دیکتاتور"در مراسم روز و شب چهار شنبه سوری

تمرکز بر شعار "مرگ بر دیکتاتور"در مراسم روز و شب چهار شنبه سوری

روز و شب چهار شنبه سوری با تمام وجود اعتراض خود را به ویژه با شعار مرگ بر دیکتاتور مستقیماً بر روی خامنه ای- بت بزرگ- متمرکز می‌کنیم.چرا که با اتفاقاتی که اخیرا در فضای اطلاع رسانی رخ داد، ثابت شده که حکومت نگران از تمرکز اعتراضات بر روی شخص خامنه ای میباشد و با هر تدبییر و حیله‌ای چه در داخل و چه در خارج سعی‌ در مبرا نشان دادن شخص ایشون از اتفاقات رخ داده در جریانات قبل و بعد از انتخابات میباشند. از اینرو مشاهده می‌کنیم که هاشمی‌ رفسنجانی نیز به ظرافت سعی‌ دارد که وانمود کند که دیگران با تصمیمات خود باعث این شرایط شده اند وی می‌گوید:"متاسفانه افرادی ناآگاه به جای اینكه مسوولیت كارهای خودشان را بپذیرند، به گونه‌ای رفتار می‌كنند كه همه مسوولیت‌ها را به عهده رهبری می‌اندازند و با جا خالی دادن و حرف‌های نامربوط ، باعث می‌شوند تركش كارهایی را كه مردم از آنها قبول نمی‌كنند، به آن طرف (رهبری) برود. ": که در حقیقت مبرا نشان دادن شخص خامنه‌ای میباشد. همچنین در بیرون از ایران هم جریاناتی سعی‌ در تبرعه کردن خامنه ای و اهل ال بیت و رانت خواران فاسد سپاه از مفاسد سیاسی و اقتصادی هستند و به صراحت در برنامه‌ای تحت عنوان افشاگری‌های شوکه آور !!! که ظاهراً فقط یک سری خبر سوخته تکرار دزدیهای افراد دست چندم نظام که در حال حاضر از نظر سیاسی هیچ نقشی‌ در حکومت ندارند و مهر‌های سوخته‌ای میباشند، تلاش میکنند تا از یک طرف با توجه به نیاز و عطش شدید جامعه جهت اطلاع رسانی،مجراهای اطلاع رسانی را انحصاری نمایند (کانالیزه کردن ) و در نهایت تحت کنترل خود در آورند و از طرف دیگر تلاش دارند تا افکار عمومی را از عامل اصلی‌ جریانات بعد از انتخابات منحرف کنند و میبینیم که به صراحت در اولین قدم، بحث فساد مالی‌ خامنه ای و سپاه را منکر میشوند. نقل به مضمون : "بیت توی مسایل مالی خیلی سخت گیره و فساد مالی هنوز به بیت نرسیده" یا " الحمدالله هنوز فساد مالی به بیت رهبری نرسیده "یا"رهبر در این خصوص خیلی حساس و دقیق هستند ":. امروز به صراحت بر همگان روشن شده که شخص خامنه‌ای به عنوان عامل اصلی‌ و جهت دهنده تمامی این اتفاقات میباشد و بر ماست که هر چه هشیار تر و محکمتر کانون و مرکز این مجموعه یعنی‌ خامنه‌ای و سپاهیان آلوده همراهش را هدف قرار بدهیم.

Tuesday 9 March 2010

نامه عباس کیارستمی فیلم ساز ایرانی به حکومت ودرخواست آزادی جعفر پناهی ومحمد رسول اف


به گزارش نیویورک تایمز عباس کیارستمی فیلمساز بزرگ کشور طی‌ نامه سر گشاده یی به حاکمیت خواستار آزادی جعفر پناهی ومحمد رسول اف وهمچنین تصحیح سیاست‌های اشتباه درحوزه هنروسینماازسوی حکومت ومسئولان وابسته شد

نامه این فیلم ساز بین المللی به حاکمان ایران بدین شرح میباشد:

**آرزوی محال**

نمی دانم این نامه را خطاب به چه کسانی می نویسم، اما می دانم چرا می نویسم و باور دارم که نوشتن آن در این وضعیت ضروری و اجتناب ناپذیراست، چرا که دو فیلمساز ایرانی ، دو فیلمساز وابسته به جریان سینمای مستقل ایران در بندند به عنوان یک فیلمساز، از همین جریان سینمای مستقل، سالهاست که دیگر امیدی به نمایش فیلم هایم درکشورم ندارم و سال هاست که با ساختن فیلم های شخصی و کم هزینه، به کمک و همراهی وزارت ارشاد به عنوان متولی سینمای ایران چشم امید ندارم. من برای گذران زندگی به عکاسی روی آورده ام و از در آمد آن، فیلمهای کوچک و کم هزینه می سازم و به پخش غیر قانونی نسخه های تکثیر شده فیلم هایم اعتراضی نمی کنم چرا که این تنها راه ارتباط من با مخاطبان هموطنم است. دیگر سال هاست حتی به این بی توجهی وزارت ارشاد و مسولان سینمایی اعتراض هم نمی کنم، حتی اگر نپذیریم که سال هاست مسولان سینمایی کشور به عنوان بازوی فرهنگی دولت بین فیلمسازان خودی و غیر خودی فرق می گذارند، بر این باورم که آنهابه هیچ روی به سینمای مستقل عنایتی ندارند. این گناه ما نیست که فیلم سازیم و تنها از طریق فیلم سازی است که می توانیم زندگی کنیم. این نه فقط یک انتخاب که برای ما یک ضرورت حیاتی است. من برای حل این مشکل راه حل های خود را یافته ام. بی حمایت های مرسوم و رایج که غالب اهل سینما در ایران از آن بهره مند هستند، فیلم های مستقل و کوچک خود را می سازم و به این دلخوشم که نام و اعتباری برای کشورم و مردمی که دوستشان دارم کسب می کنم وتنها ضرورت کار کردن است که فیلمی در خارج از کشورم می سازم که در نهایت سلیقه یا انتخاب من نیست. اما جعفر پناهی و دیگران سالهاست می کوشند تا از نهاد های رسمی و دولتی یاری بجویند و راه های رفته و شکست خورده را بارها می آزمایند و هم چنان به در بسته می خورند. او نیز سالهاست به امید نمایش عمومی فیلم هایش و به امید همراهی و مساعدت قانونی نهادهای مسول سینما در ایران به دنبال یافتن راه حل هایی است. او هنوز باور دارد به خاطر اعتباری که فیلم هایش برای کشورش به ارمغان آورده است، می تواند راه حل های قانونی بطلبد. مسولیت آنچه که بر جعفر پناهی رفته است و بر سر همه جعفر پناهی ها به طور مستقیم بر عهده ی سو مدیریت و سیاست غلط مسولین وزارت ارشاد است .اگر خبط و خطایی از او سر زده مسولیت آن متوجه سینمایی وزارت ارشاد است که آنچنان راه ها را بسته اند که راهی دیگر جز این باقی نمانده است که برای ساخت فیلم این چنین خود را به مخاطره بیاندازد. او هم از طریق سینما زندگی می کند. فیلم سازی برای او ضرورتی حیاتی است. او بایدخود را بیان کند و انتظار داشته باشد که نهادهای مسول سینما سدها و موانع موجود را از پیش پای او بر دارند نه آن که خود به بزرگترین مانع تبدیل شوند. شاید مسولین وزارت ارشاد امروز نتوانند کمکی موثر در حل مشکل جعفر پناهی باشند ولی باید بدانند که مسوولیت وخیم و بازتاب عواقب زشت و غیر فرهنگی جهانی آن متوجه مدیریت سو و سیاست های غلط این ارگان در همه این سال هاست. من شاید مدافع شیوه های تند و جنجالی جعفر پناهی نباشم اما می دانم آنچه او را به این بند انداخته نه یک انتخاب که یک اجبار نا گزیر بوده است. او چوب مسولانی را می خورد که طی همه این سال ها راه را بر او بسته اند و تنها کوره راه ها و راه حل های انحرافی و گاه حتی بیراهه ها را باز گذاشته اند. مشکل جعفر پناهی سرانجام حل خواهد شد اما کم نیستند جوانانی که اکنون هنر سینما را به عنوان شیوه بیان و راه زندگی خود بر گزیده اند. اینجاست که وظیفه دولت و وزارت ارشاد به عنوان بازوی اجرایی و فرهنگی دولت خطیرتر می شود. چرا که با گروه عظیمی از جوانانی روبه رو است که می خواهند مستقل و به دور از تکلف های اداری ، موانع رسمی و تبعیض های موجود فیلم بسازند. جعفر پناهی ومحمد رسول اف دو فیلم ساز سینمای مستقل ایران هستند. سینمایی که در ربع قرن حاضر به عنوان مهمترین عامل فرهنگی نام این کشور را در جهان پر آوازه کرده است آنان به کلیت فرهنگ جهان تعلق دارند. آنان بخشی از فرهنگ سینمای بین الملی هستند. آزادی آنان را از بند آرزو می کنم و با توجه به آن که می دانم آرزوی محال , محال نیست، آرزوی قلبی من این است که دیگر هنرمندی به خاطر هنر در این سرزمین در هیچ بندی نباشد و دیگر سینمای جوان و مستقل ایران با موانع ، بی عنایتی ها و تبعیض های شماروبه رو نباشد. این مسولیت و تعریف غایی و نهایت مو جودیت شماست.
عباس کیارستمی
تهران ۱۳۸۸.۱۲.۱۸

Friday 5 March 2010

طاقت بیار رفیق… // یادی از عزیز در بندمان , نصور نقی پور


این متن در حقیقت آخرین پست این عزیز در وبلاگشان میباشد

طاقت بیار رفیق

۲۶ شهریور ۱۳۸۸

سلام دور و دیر و دردناک مرا از پس یک تنهایی تاریخی بشنو
از پس قرنها سکوت و سر در مغاک فرو بردن و در خویش هم دم نزدن با تو که صدای بغضهای هزارساله ی منی، حرف می زنم.
لحظه ای زخمه های به ارث برده از دخمه های زندانت را فراموش کن و به حرفهای من که نماینده ی نسل خاموش به خاکستر نشسته ای هستم که میلاد خویش را در پس سالهای دور گم کرده است، گوش کن.
از اینهمه درد و شکنجه و زندان و اعدام در هر برگ این تاریخ سرزمین من بسیار بوده است. هزار باره پیشینیان ما را به میخ کوبیده اند، شمع آجین کرده اند، در سیاهچال ها پوسانده اند و در صدها میدان شهر گردن زده اند و به دار آویخته اند اما هربار صدای برخاسته از نورشان، آماج یک نفرین ازلی سیاه شده است و باز مزدوران شب عافیت خورشید را به یغما برده اند و هرگز این خاک فقط در نام پرگهر، آفتاب روشنی و پرنده ی آزادی بر آسمان خویش ندیده است.
هنوزم از یاد نرفته است که نداها و سهراب ها و کیانوشهای ما در خون خویش تصنیفی غمگین از آزادی را زمزمه کردند و ما شنیدیم و گریه کردیم و فریاد کشیدیم و از ما، تو به دخمه های زندان رسیدی و ما از پس شما مرثیه نوشتیم و دردنامه و بغضگریه ساز کردیم و در خیابانهای شهر فریاد کشیدیم اما… همه ی ترس من از آنست که خون ندایی عزیزان ما پاک شود و تو در زندان بپوسی و من هم نتوانم صدایم رابه جایی برسانم و در یک دوره باطل هزار ساله یوغ زر و زور و تزویر برگردنمان بیفتد.
تو اما طاقت بیار رفیق اگر چه من می ترسم…
من اینجا دلم برای چشمهای تو که هرگز از نزدیک ندیده ام تنگ شده است. چشمهایی که از پس دیدن آن غول زیبای آزادی، ترس را از یاد برده است. شاید اینبار ورق برگردد چرا که هرگز قرار نبود که دنیا به نام یکی باشد آنهم اهریمن…
خسته اما بیداریم. هم من هم برادران و خواهران تو.
طعنه می زنند و خاموشند پدران و مادران همه ی ما اما… در چشمهای خیره ی ما رویاهای جوانیشان را می بینند که به روز نزدیکتر می شود. می مانند و دلسوزانه دعایمان می کنند.
تو اما طاقت بیار رفیق اگرچه کارد به استخوان تو رسیده است ولی خنکای این آزادگی همه ی تن تو را در خویش نوازش می دهد و نام تو را بر پیشانی این خاک اسیر متبرک می کند.
از طاقت تو ترس من به یکباره ریخته است و یقینی سخت مرا به خورشید رویاهایی که تو بخاطر آن در زندانی، مومنم می سازد.
طاقت بیار رفیق که خورشید من از چشمهای تو طلوع می کند.