Monday 5 July 2010

روزی که ثابت شد صدا و سیما نه رسانه است نه ملی

هجده تیر سال 78 که ناآرامی های کوی دانشگاه تهران و سپس شورش های خیابانی به نحو احسن ! سرکوب شد؛ صدا و سیما نه به عنوان رسانه بلکه به عنوان عضوی مهم در گردونه سرکوب به خوبی به وظایف خود عمل کرد؛ سانسور کامل عملکرد گروه فشار و نیروی انتظامی درتهاجم شب اول به کوی دانشگاه و در مقابل تخریب وجهه دانشجویان برای توجیه یورش به خوابگاه ها و بی اعتنایی به ریشه اصلی ناآرامی ها، بی خبر گذاشتن مردم از فاجعه دانشگاه تبریز و در نهایت تهییج مردم دور از صحنه با طرح اتهام های سنگین علیه معترضان همه و همه ثابت کرد، اگر یک رسانه ی حق مدار یعنی رسانه ای که خبر را نه در جهت منافع قدرتِ حاکم بلکه در جهت آگاهی بخشی به مردم، منتشر می کند، صدا و سیمای جمهوری اسلامی تنها چیری که نبود، “رسانه” بود! … قرار اما وقتی به رسوایی باشد، دور گردون مهلت نمی دهد؛ تنها یک سال بعد وقتی مجلس ششم در طلیعه فعالیت های خود، قصد اصلاح قانون مطبوعات کرد و آن ماجراها پیش آمد، همین صدا و سیما در پاسخ به اعتراض های وزارت کشور دولت خاتمی که چرا اطلاعیه برای تجمع غیرقانونی در مقابل مجلس را پخش می کند؛ نه تنها مدعی شد که وظیفه رسانه، اطلاع رسانی است بلکه به طور جدی در سلامت روانی وزیر وقت کشور، موسوی لاری، تشکیک کرد! چنین است که “رسانه ملی” یک تعارف است و یا واقع بینانه تر؛ یک دروغ بزرگ!
//

آن سرباز و آن ریش تراش معروف 18 تیر

از بین همه متهمان در پرونده 18 تیر، فقط یک سرباز وظیفه نیروی انتظامی به نام اروجعلی ببرزاده در دادگاه مجرم شناخته شد؛ آن هم به جرم دزدیدن یک ریش تراش از خوابگاه دانشجویان! متهمان را حتی با لباس فرم نیروی انتظامی به دادگاه آورده بودند شاید تنها به این دلیل که نشان دهند، پلیس با افتخار تمام پشتیبان عوامل خود است حتی تا پای میز محاکمه. از بین آن همه چیزی هم که می شد در خوابگاه دزدید، فقط یک ریش تراش معروف شد؛ به همان اندازه که خواستند یک سرباز با اسم غیرمتعارف را مجرم معرفی کنند؛ و این شک برانگیز است، معروف کردن آن ریش تراش هم شاید یک استعاره بود: “دانشجویان محترم! ما به این دلیل داریم به ریشتان می خندیم که ریش تراش نداشتید آن را مرتب کنید … حالا دزدش را هم خودمان گیر انداختیم”! /ا